پاورقی‌

دست‌نوشته‌های شیواپورنگ

پاورقی‌

دست‌نوشته‌های شیواپورنگ

عنکبوت

  

 

تابستان گذشته بود که آخر رمضان در اشکور بودیم، برای پیاده‌روی دسته‌جمعی از گیری* به سمت کِیت* حرکت کردیم، از پیچ جاده که گذشتیم عنکبوت و خانه‌اش مرا میخکوب کردند، بیش ازهرچیز  تصویری که روی تن عنکبوت  نشسته بود متحیرم کرد. از چه بود این تصویر مثل چند صورت تو در تو... فکر کردم آیا عنکبوت از روز اول هم همین شکلی بود؟ یا تحت تاثیر محیط این تصاویر روی تنش نقش بسته است؟... نمی‌دانم... دیوانگی هم عالمی دارد که همه بروند تو بمانی و هی روی تن عنکبوتک زوم کنی فکر کنی و آسمان ریسمان ببافی...  

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.