پاورقی‌

پاورقی‌

دست‌نوشته‌های شیواپورنگ
پاورقی‌

پاورقی‌

دست‌نوشته‌های شیواپورنگ

دید زدن دریا

 

  ماشین به سرعت از جاده‌ی کناره می‌گذشت، از شهسوار به سمت لاهیجان، آسمان وصل شده بود به زمین، به افق خاکستری آبی ِدریا، دریا آرام بود وموج‌های ریز، پنهان و پیدا رویش نقش می‌زد. من صورتم را نگه‌داشته بودم سمت ِ شیشه‌، خیره بودم به دریا، به نگاهش که مرا به خود می‌خواند، روحم اما کودکی بود با دست‌های آویزان به شیشه‌ی نیمه‌باز،

ادامه مطلب ...