پاورقی‌

پاورقی‌

دست‌نوشته‌های شیواپورنگ
پاورقی‌

پاورقی‌

دست‌نوشته‌های شیواپورنگ

نامه‌های سیاه

  • وقتی تارا از اتاق بیرون آمد چشم‌هایش سیاهی می‌رفت مهرآوه ،فرانک ،خورشید و ستاره دست زدند و سوت کشیدند و همه باجیغ و هیاهو پرسیدند:دکترچی گفت ؟... تاراخندید:چه می‌دونم یک ساعت سخنرانی کرد،این قدرسعی کردم تمرکزکنم تاهیچ کلمه ای ازحرف‌هاشو از دست ندم سردردگرفتم... 

ادامه مطلب ...